یاد ایامی که ...

[behzad.mohamadi]

.
یاد آن نرگس که روزی من بهارش بوده ام
بی خبر از چرخ گردون بی قرارش بوده ام

یادآن لبخند زیبا کز لبانش می رهید
یاد ایامی که من یار و قرارش بوده ام

کی ز خاطر می رود شب های خوب عاشقی
آن همه عمری که من آهنگ تارش بوده ام

امشب این چرخ بلند گویی تمامش عاشقیست
هر نگاه لاله ای گوید که یارش بوده ام

امشب ای دل آسمان هم بوی نرگس می دهد
بوی آن دشتی که من عمری کنارش بوده ام

امشب این فرهاد ِدل با بیستون چون می کند
تیشه می داند که من شیدا و زارش بوده ام

گرچه این چرخ و فلک عمری به کام ما نبود
گو بمیرد زانکه من فصل بهارش بوده ام