سخنی در باره ی دوبيتی يا سيتک (seytak)
بخش نخست
دوبيتی را در سيستان سيتک می نامند . دو گمان در باره ی ريشه و معنای اين اصطلاح است ، گمان نخست آن است که سيتک را هم ريشه با " سيت " ها و سکاها بپنداريم و گمان ديگر اين است که آن را برگرفته از واژه ی " سيت " به معنای ترانه بدانيم .افزون بر اين سيستانيان به دو بيتی ، بيت نيز می گويند . در هر روی دوبيتی سرایی يا سيتک سرايی ، شيوه ای يله سرايی بوده است که نخست ، سراينده و سپس خواننده و خواهنده برای رهايی از مرزهای سنتی ی زندگی بر می گزيدند تا با رساترين ، کوتاه ترين و رهاترين واژگان ، شادمانی ها ، دل گرفتگی ها ، تنهايی ها ، غربت زدگی ها و عاشقانگی های خويش را در فشرده ترين ، يله ترين ، زلال ترين و قابل دسترس ترين قالب زبانی بريزند و رودرروی زندگی بايستند و با کوتاه ترين قالب بر سر زندگی فريادی بلند سر دهند . شايد برای همين است که کم تر می توان سيتک و ترانه ای را يافت که بتوان آن را آرام نجوا کرد و کم تر شوريده ای را پيدا کرد که هنگام سيتک خوانی بتواند بی فريادی ناخواسته سيتکی را بخواند . بر بنياد همين باورهاست شايد که دوبيتی سرايی يا سيتک سرايی را بايستی مردمی ترين قالب شعر اقوام ايرانی ناميد زيرا دوبيتی يا سيتک قالب برگزيده و زبان دل های شوريده ی طبقات فرودستی بوده است که از ديرباز تاريخ در لايه های زيرين زندگی نفس می کشيده اند و همواره نيز دردهای مشترک و بی شمارشان بر شادی های شان می چربيده است و دوبيتی انگار می آمده است تا در کنار زيستن و کار، ياری گرشان باشد تا دمی زيستن بدفرجام و گجسته را تاب آورند و توانی برای پی گرفتن زندگی داشته باشند.
بر وارونه ی قالب های ديگر شعری که سرايندگان آنان شناخته شده ، چيزدان و سخنوران فن سالاری در گستره ی ادبيات هستند و شناسنامه ی مشخصی دارند ، سرايندگان بسياری از اين سيتک ها جز چند تن ، ناشناخته و گمنامند اما سيتک ها و ترانه ها چه با نام و چه بی نام هم چنان از دياری به دياری ديگر کوچيده اند و تا ژرفای زندگی ريشه دوانده اند . انگار نسيم زندگی در درازنای زيستن وظيفه ی پراکنده کردن تخم اين سيتک ها را عهده دار بوده است ، بی آن که اين سرايندگان گمنام چشم انتظار امير زاده ای ، درباری و کاتبی برای ثبت در تاريخ و صله ی ناچيزی باشند ، تنها و تنها به نياز دل های شورمنش خويش پاسخ می دادند و در پس پشت زندگی يله سرايی می کردند . دل های عاشقانی زندگی گريز ، دلدادگانی گمنام و شوريدگانی سر مست بهترين زيست گاه اين دوبيتی ها و سيتک ها در درازنای زيستن بوده است .چوپان زادگان يله در دشت ها ، زنان شوی مرده ، مادران داغ ديده ، دخترکان ربوده شده ، برنايان عاشق پيشه ، نوازندگان دوره گرد ، برزگران ، نيزاريان و ... همه و همه حضوری زنده در جهان گسترده ی ترانه ها و سيتک ها دارند . شايد برای همين است که دوبيتی های اقوام ايرانی ، گاه با تغييری بسيار جزيی به شيوه ی شگفتی به هم نزديک می شوند و جان مايه های مشترکی دارند . اگر از تاثير و تکثير اين دوبيتی ها بگذريم شايد درد های مشترک ، شيوه ی زندگی مشترک ، غم ها و شادی های مشترک ، ابزار معيشتی مشترک و جغرافيای فرهنگی مشترک را بتوان يکی از دلايل بنيادين دوبيتی های هم جان و هم چهره ی آنان دانست زيرا بخشی از کارکرد اين دوبيتی ها در زندگی اجتماعی اقوام ايرانی ريشه های همسانی دارد که يافتن صاحبان اصلی آنان را دشوار می کند .
از ميان بيشتر قالب های سنتی شايد بتوان دو بيتی را کارکردی ترين قالب شعر اقوام ايرانی و يا حتا شعر پارسی ناميد . قالبی که در ميان طبقه ی فرودست جامعه ی ناهمگون ايرانی ، هم بار شعر را به دوش می کشيده است و هم ، بار موسيقی را . قالب دو بيتی را می توان جام جهان نمای دل های طبقات زيرين جامعه ی ايرانی ناميد ، طبقاتی که نه تنها اين قالب را برای جهان درونی خويش تنگ نمی يافتند بلکه چونان جام جهان نمايی نيز به او می نگريستند و در هر لحظه ای از زندگی نيز همراه شان می بردند تا با اين جام جهان نما هم به نياز ها و شوريدگی های خود پاسخ دهند و هم با ياری او، رو در روی ناملايمات زندگی و خستگی کار بايستند و توانی تازه برای ادامه ی زندگی بيابند. بی جهت نيست که دوبيتی و ترانه اين گونه با زندگی اجتماعی ايرانيان درپيوند بوده است و چنين متنوع و پر کارکرد است . به گمان بنده کمتر قالبی را در شعر سنتی می يابيم که از چنين تنوع و رنگارنگی ای برخوردار باشد و بتواند بيشتر کهن باور های بشری را در جانش جای دهد و هر لحظه نيز در زندگی مردم حضور داشته باشد .
با نگاهی گذرا به شخصيت قالب دوبيتی ها و سيتک ها و نيز زبان بی پيچش و قابل دسترس اين بزرگان ِکوچک و يا اين کوچکان بزرگ ، می توانيم به راز ماندگاری آنان پی ببريم ، رازشگفتی که کم تر با ذهن و زبان طبقه ی چيزدان و فن سالار ادبيات ما سازگار بوده است و حتا در بسياری جاها نيز با اين ذهن و زبان زمخت و مکتب زده ناهمسو بوده است . ذهن و زبانی که تا پيش از انقلاب بزرگ نيما کوچک ترين گذر و غفلت از عناصر شناخته شده ی شعر را بزرگ ترين جرم بر می شمرده است چه رسد به عبور از خطوط قرمز وزن و قافيه ، اما با بررسی بسياری از اين سيتک ها در خواهيم يافت که سرايندگان ، خواسته و ناخواسته اين خطوط قرمز را در سيتک سرايی نديده می گرفتند و تنها در انديشه ی بيان رنج ها و شادی های خويش می شدند چرا که ذهن و زبان اين فرودستان جز با جان زلال و غير اشرافی قالب سيتک و دوبيتی با هيچ قالب ديگری سازگار نبوده است .
بسياری از سيتک های سيستانی افزون بر پرش های وزنی ، در بهره گيری از قافيه نيز هم سو با تعاريف شناخته شده ی سخن سنجان و منتقدان ديروز و امروز نيستند اما هم چنان سيطره ی خويش را با تمامی اين کاستی ها بر موسيقی ، شعر و حتا پژوهش گران حفظ کرده اند و هر روز نيز خواهندگان تازه ای می يابند . حتا به گمان بنده با اين که بسياری از اين سيتک ها، شعرهای کم مايه و کم ويژه ای هستند و کم تر به ساختار های زبانی ی گويش سيستانی تن می دهند اما از آن جايی که ريشه در زندگی مردم دارند حتا ناخواسته باعث تغييراتی در حنجره ی ساز ها و نيز لحن های موسيقيايی سيستانيان شده اند و گاه نيز از خطوط قرمز زبان گذشته و باعث بيماری زبانی شده اند . با اين که امروز شاعران بسياری به سيتک سرايی روی آورده اند اما استقبال مردم و نوازندگان هم چنان از سيتک ها وترانه های کهن بيشتر است . شايد بافت زبانی پيچيده ، دشواری تصاوير ، کم خونی ، عدم هم خوانی محتوای شعر ها با شخصيت و جان دو بيتی ، فشرده نگويی و پريشان جانی و نيز دشواری خواندن را بتوان از دلايل عدم استقبال مردم ، خوانندگان و نوازندگان دانست . با اين همه ، دوبيتی امروز سيستانی نيز از خواب چندين ساله ی خويش برخاسته است و روندی نوگرايانه را در فرم و محتوا در پيش گرفته و چونان قالب های ديگر شهر نوپای سيستانی چشم به افق های دورتری دوخته است و هم پا با شعر امروز پارسی و اقوام ديگر ايرانی به پيش می رود و حتا، گاه به جان و زبان شناسنامه دار و شخصيت قابل قبولی نيز در اين گستره ها رسيده است .ازدوبيتی سرايان و يا سيتک سرايان کهن سيستانی می توان " اُسينا " ( البته با کمی احتياط ) ، " زينا" و " مَد علی " ( محمد علی ) را نام برد .
در پايان برای آشنايی دوست داران و خواهندگان شعر اقوام ايرانی ، برگردان و باز سرايی چند دوبيتی سيستانی را پيشکش می کنم .
شعر و بازسرايی : پيام سيستانی
۱ـ
پرسه داریِ پس از مرگ را نمی خواهم
چرا که مردگان را
به ديدار زندگان نيازی نيست.
چرا که مردگان را
به ديدار زندگان نيازی نيست.
آی باد !
امشب چرا سراغی از درختی تکيده نمی گيری ؟
امشب چرا سراغی از درختی تکيده نمی گيری ؟
۲ـ
دلم تنهاست
دل پريشانم تنهاست
ـ به تنهايی اندوه سرنايی ـ
باز می گشتی کاش .
دل پريشانم تنهاست
ـ به تنهايی اندوه سرنايی ـ
باز می گشتی کاش .
چشم هايم را می گسترانم
در خيابانی که تو از آن بگذری و
گلی می شوم بر پيراهنت !
اگر که دوباره بيايی .
در خيابانی که تو از آن بگذری و
گلی می شوم بر پيراهنت !
اگر که دوباره بيايی .
۳ـ
پريشانی ام را آرامشی نيست
چنان که شب های بی سرنوشتم را
بامدادی .
چنان که شب های بی سرنوشتم را
بامدادی .
بهار سرگرم کوچيدن است
من
اما
هنوز زمستانم .
من
اما
هنوز زمستانم .
۴ـ
به بهانه ی لبان اناری ات
شبی خواهم آمد و
گيسوانت را شانه خواهم زد.
ـ اگر که بگذاری ـ
شبی خواهم آمد و
گيسوانت را شانه خواهم زد.
ـ اگر که بگذاری ـ
شباشب
در حوالی گيسويت
شانه ای خواهم شد و
تا پايان جهان خواهم زيست .
ـ اگر که بگذاری ـ
در حوالی گيسويت
شانه ای خواهم شد و
تا پايان جهان خواهم زيست .
ـ اگر که بگذاری ـ
پيام سيستانی / نروژ
دوستان عزيز بخشی از نوشته های بنده را در بخش سيستانی سايت آنات به اين نشانی می توانند بخوانند و ديدگاهای خود را بنويسند .http://www.aanaat.com/content.asp?id=62877
دوستان عزيز بخشی از نوشته های بنده را در بخش سيستانی سايت آنات به اين نشانی می توانند بخوانند و ديدگاهای خود را بنويسند .http://www.aanaat.com/content.asp?id=62877