مقدمه
به قلم پروفسور دكتر احمد دانى[2]
... درست از عصر مفرغ، كه انسان سازمان اجتماعى بهترى را تشكيل داد؛ باستان شناسى مدارك مثبتى براى همكارى اقتصادى و فنى در جهت وضع زندگى بهتر و تأمين آسايش بيشتر، ارائه مىدهد. در پاكستان شواهد قديمى روستايى از "قلعه گل محمد" و "ژوب" و "دره لورالايى" در بلوچستان به مواد بزرگترى در "مهرگر" تبديل شدهاند و يك نقش و نگارِ رشدِ مداوم را مجسم مىسازند تا اينكه ما وارد مرحله "تمدن سند" پيشرفته مىشويم كه شهرهاى "موهنجودارو" و "هاراپا" نماينده آن مىباشند. چنين نقش و نگار شهرى نمىتوانست بدون تماس عميقى با فرهنگهاى "عصر مفرغ ايران"، كه مدارك آن از حفاريهاى "بمپور" و "تپه يحيى" و "تپه سيلك" و "تپه حصار" به دست آمدهاند، گسترش پيدا كند. مردم فلات ايران و امتداد آن در بلوچستان و حتّى در سند روابط تجارى با يكديگر استوار كرده بودند. آثار قديمىترى از "قلعه گلمحمد" در همسايگى "كويته" و "سوتكاجن دور"از مرز ايران و بلوچستان به شكل زنجيره فرهنگى نو، امتداد يافته و در "مهرگر" و "نوشهره"، كه درست روى دهانه "گردنه بولان" واقع است، تا حدّ كافى به اثبات مىرسند. در ايران عمليات حفارى در "تلمليان"، دادههاى تازهاى را براى ارزيابى مجدد ارتباط فرهنگى مشترك فراهم مىسازند. همين پيوند است كه در آثارى كه از "منديگك" در "افغانستان جنوبى" به دست آمده برجسته مىنمايد.
پس از ورود "آرياييها" در هزاره دوم پيش از ميلاد، روابط فرهنگى مختلفى بوجود آمد. اين روابط توسط مداركى از كاوشهاى "پيراك" در نزديكى "مهرگر" به دست آمده و آنچه بنام فرهنگ "گورگندارا" در "سوات" و "دير" و "پيشاور" ناميده مىشود، به اثبات رسيده است.
اكنون "آسياى ميانه"، كه نماينده "فرهنگ آندرونف" است، و ايران شمالى و افغانستان شمالى و پاكستان روند مشتركى را نشان مىدهند كه در آن ممكن است الگوى فرهنگى چادرنشينى - استقرار، كه در آن"اسب"و"شتر"بصورت عوامل عمده درآمدند و تكنولوژى "مفرغ" جاى خود را به"آهن" داد، ديدهشود.
فرمانروايى هخامنشى ايران نقش پلى بين خاور و باختر را بازى كرد و از سوى ديگر "تاكسيلا" با "تخت جمشيد" از راه زمينى متصل گرديد و به سوى غرب تا آسياى غربى و يونان گسترش يافت. اهميت اين تغيير فرهنگى بطور كلى درك نشده است. اين تنها تغيير مذهبى در برداشت هند و آرياييها نبود بلكه يك تحول اساسى در زمينه فعاليت اقتصادى بوده كه موجب تنظيم اجتماعى و پيشرفت علمى شد و در نتيجه آن، "اولين دانشگاه" در "تاكسيلا" تأسيس گرديد.
مقدمهاى بر پيوستگيهاى فرهنگى ايران و پاكستان از ديدگاه باستانشناسى[3]
...پاكستان در لبه جنوبشرقى مرزهاى امروز ايران قرار دارد و به 2ناحيه مشخص جغرافيايى تقسيممىشود:
1- ناحيه كوهستانى بلوچستان در غرب و شمال غربى كه يك سوم سرزمين پاكستان را در برمىگيرد؛
2- دشت پنهاور سيستم رود سند در شرق
بنابر اين مىتوان در يافت كه بلوچستان از نظر جغرافيايى گسترة خاورى فلات بزرگ ايران است. لبه شرقى مرزهاى ايران و پاكستان را رشته "كوه سليمان" پوشانده و درههاى معروف "ژوب" (Zhob) و "لورالايى" (Loralai) در غرب اين رشته كوه قرار دارند كه به "دره كويته" در وسط ناحيه بلوچستان متصل مىشوند. در اين ناحيه نمونههاى استقرار انسان، در بلوچستان كهن و كنونى، بسيار شبيه زندگى مردم استان سيستان و بلوچستان و ناحيه فلات مركزى ايران است. جا دارد ياد آورى شود كه در داخل ايران، در "جنوب شهرستان زابل" منطقه باستانى "شهر سوخته" قرار دارد كه از مراكز مهم فرهنگى ايران در هزارههاى پيش از تاريخ به شمار مىرود.
رشته كوه مكران مركزى از بلوچستان جنوبى موازى با كنارهجنوبى ايران و پاكستان پيش مىرود. منطقه بلوچستان داراى آب و هوايى گرم و خشك است و در برخى جاهاى آن هنگام شب هوا كاملاً سرد مىشود. پوشش گياهى آن مانند مناطق حاشيه كويرى است. اين منطقه، جز رود بزرگ "هيرمند" (هرىرود) كه در ناحيه سيستان ايران جارى است و پهندشت وسيعى را سيراب مىكند، رودخانه قابل ذكرى ندارد. بسيارى از جويبارها در درياچههاى مردابى منطقه ناپديد مىشوند. بارش ساليانه در اين نواحى كمتر از 20سانتيمتر است، بنابراين كشاورزى در بلوچستان پاكستان فقط در دور و بر سرچشمه رودها و اطراف درهها ميسّر است، در حالى كه بلوچستان ايران وضعيت بهترى دارد.
مدارك باستان شناختى بدست آمده از اين سرزمين بويژه از ناحيه بلوچستان ايران و نواحى خشك و خالى از سكنه دشتهاى "كوير و لوت" بر بهتر بودن شرايط زيست اين ناحيه درگذشته دلالت دارد.[4]
اكنون دانسته شده است كه در خلال دوره پيش از تاريخ، استقرارهاى بزرگى براى مدت زمانى طولانى، در همان مناطقى كه مراكز عمده شهرى سدهها ميانه شدند، وجود داشته است.[5]
مهمترين زمينه پيوستگىهاى فرهنگى ايران و پاكستان، راههاى ارتباطى بين مراكز تمدنهاى پيش از تاريخ مىباشد كه جا دارد براى روشن شدن بسيارى از مجهولات، مورد بررسى و مداقّه علمى قرارگيرند.
پهندشت ايران ميان مراكز مهم تمدن شرق وغرب يعنى "سند" از يك سو و "بين النهرين" از سوى ديگر قرار داشت و به همين دليل توانست مركز عمده مبادلات فرهنگى و داد و ستدهاى بازرگانى و گذرگاه اصلى مهاجرتهاى تاريخ ساز باشد. به بيان ديگر مىتوان گفت كه به دلايل كاملاً مشخص همچون وجود بيابانهاى هولناك در ناحيه مركزى ايران و رشته كوههاى سربفلك كشيده در شمال و غرب آن، ناگزير راههاى ارتباطى اين تمدنها، درهها و نواحى جلگهاى بودند كه در طول آنها، استقرارهاى پيش از تاريخى قرار داشتند.
يكى از راههاى ارتباطى، راهى بود كه به "جاده بزرگ ابريشم" معروف است و از چين به ايران مىرفت و سپس به قاره اروپا متصل مىشد. به عبارت ديگر يكى از راههاى مواصلاتى مهم، راهى بود كه از شمال ايران به طرف افعانستان مىرفت. اين راه در ناحيه "تجن" دو راه مىشد: يكى به طرف دشتهاى "تركمنستان" و ديگرى به سمت جنوب به درون افغانستان كشيده مىشد و از آنجا به "سيستان" و "دره كابل" و "قندهار" و سپس به "درة كويته" رسيده و سرانجام به "دشت بزرگ سند" مىپيوست.
راه ديگر از طريق "شوش" به جنوب ايران و سپس به ناحيه بلوچستان پاكستان مىرفت و در واقع "خاورميانه" را به آنسوى "سند" پيوند مىزد.
بنابر اين با چنين مقدمهاى و با توجه به تاريخ كهن ايران و شبه قاره هند، مىتوان به جرأت اظهار داشت كه روابط فرهنگى ايران و پاكستان متعلق به نخستين دورة تاريخى، يا زمانى كه بخشهايى از پاكستان در قلمرو امپراتورى كهن ايران بوده نيست بلكه در حقيقت، حلقههاى وصل و پيوند فرهنگى اين دو كشور ريشه در زمانهاى بسيار كهن دارد.[6]
كاوشهاى باستانشناسى بسيارى كه در "دره سند"، "بلوچستان"، "شهر سوخته"، "نواحى جنوب ايران" به ويژه "شهداد"، "تپه يحيى"، "تل ابليس" و همچنين در "بحرين" و "بين النهرين" انجام شده، مدارك بسيارى را به دنياى باستانشناسى ارائه داده است كه آراى تازهاى از درك پيشينة پيش از تاريخ اين دوكشور را در بردارند.
نكته بسيار مهمى كه از كاوشهاى انجام شده در اين منطقه پيرامون هزاره چهارم تا سوم پيش از ميلاد فهميده مىشود، درك نخستين نمونههاى يكجا نشينى يا استقرار در "درههاى بلوچستان" است كه خود يكى از عوامل مهم ارتباط نواحى جنوبى سند با غرب و شمال سرزمين بلوچستان يعنى بخش بزرگى از فلات ايران - افغانستان و جنوب ايران - است. اين نمونههاى استقرار تنها با تغيير اندكى در سبك سفال براى بيش از 2هزارسال در سراسر درههاى بلوچستان دوام يافتند. اين تغيير اندك فقط براى توسعه سبكهاى كاملاً شخصى در نقش سفالينهها بوده است كه از ديد باستان شناسى تنها براى بقاياى منطقه ثبت شده ارزش دارند.[7]
اين جنبه بود كه بعضى نويسندگان اوليه را به توضيح و تشريح فرهنگهاى متمايز و مشخص و براساس تنها سبك سفالهاى منقوش هدايت كرد، يعنى در شمال، ناحيه "ژوب" و "كويته" و در جنوب، "ناحيهنال"[8] و "كولى"[9] كه داراى سبكهاى مخصوص بخود بودند. به نظر مىرسد اينها از اجزا و عناصرمهم پيوستگيهاى پديد آمده بين سرزمينهاى بلند "دره سند" و دشتهاى سيلابى همسايه و همجوار"سيستم سند" بوده باشند.
عامل ديگر شاخهها و شعباتى طولانى است كه راههاى تجارى در منطقه داشتهاند و مخصوصاً از مراكز عمدة ثروت ريشه مىگرفتهاند. شايد اين تجارت انگيزههايى را براى توسعه يك شهرنشينى ساده و ابتدايى در بخشى از منطقه كه محتمل است افغانستان جنوبى و سيستان بوده، بوجود آورده باشد و به رشد مناطقى مانند "شهرسوخته" در ايران يا"منديگك" در افغانستان انجاميده كه تبديل به شهر يا حتى شهرهاى كاروانى شده بودند.
نتيجه اين تأثير متقابل، همسانىهاى فراوان بين فرهنگ مادى اين ناحيه و "آسياى ميانه" است كه در بررسى مناطق باستانى "نمازگاه 1 و 2" اثبات مىشود.
اينك رشتههاى پيوستگى ميان "آسياى ميانه"، "مرزهاى هند"، "ايران" و "دره سند" ظاهر شدهاند تا به خصوص اين ادعا را قوى نگهدارند و ما را به اين نكته هدايت كنند كه اين پيوستگى تنها از راه تجارت و بازرگانى و بخاطر آن بوده است.
مدارك دوران نوسنگى از ناحيه مهرگر:
كشفِ انقلابىِ ديگرى در سال 1973 میلادی توسط هيئت باستانشناسى فرانسوى، كه در "مهرگر" واقع در "شمال دشت كچى"، در دامنه "گذرگاه بولان"، كنار جاده اصلى كه فلات بلند ميانى آسياى مركزى را به دشتهاى پر باران سيستم رود سند مرتبط مىكند، صورت گرفت.
2 تناز پژوهشگرانهيأت، بهنامهاى"جاريج"و"ميدو"،با خلاصه كردن نتايج چندفصل كار بلندمدت و طولانى در خلال منطقه استقرار "نوسنگى" پيش از سفال "مهرگر 3" ، موارد زير را روشن ساختند:
1- بيش از 7000 متر مربع از سطوح بالاى نوسنگى در "مهرگر3"، طرح آخرين دهكدة دوران كشاورزى را در آن منطقه مشخص مىكند. منطقة استقرار شامل چندين واحد آجرى مستطيل شكل 2 اتاقى، مجزاى از يكديگر، با محوطههاى بازى بود كه در داخل هركدام چندين گور قرار داشت. بعضى از ساختمانها به اتاقهاى مربع شكل كوچكى تقسيم مىشد كه ظاهراً از آنها به عنوان انبارى استفاده مىشد و در ميان ابزارهاى يافته شده، سنگ سابها و تيغههاى كوچك سنگ چخماق نشان مىدهند كه سنگ چخماق براى بريدن دانههاى غذايى بكار برده مىشد. اين مدارك غير مستقيم از حضور فرهنگ كشاورزي، به وسيله مدارك يافته شدة بيشتري از دانههاي كشف شده ازخرابهها و چاله ها تحكيم مييابد.
2- همچنين محقق ديگرى به نام "لورنزو كنسانتينى" از موزه ملى هنرهاى شرقى رم، كه مشغول بررسى و آزمايش بر روى دانههاى كشف شده "مهرگر" مىباشد، چندين نوع مختلف دانههاى غذايى را گزارش كرده است. آن دانهها شامل جو دوشياره[10]، جو شش شياره[11]، جو دو سر[12]، نوعى گندم مخصوص احشام[13]، و گندم نان[14] مىباشند. اين شناخت پيشنهاد مىكند كه بلوچستان مركز كاملاً قديمى و اوليه كشت دانههاى خوراكى بوده است.
3- اين اظهار عقيده با نتايج بدست آمده از حفاريهاى عميق سال 1973 میلادی، كه تا خاك بكر در تهنشستهاى "مهرگر3" رسيد، بسيار چشمگير بود. حدود هفت متر زير لاية فرهنگ نوسنگى پيش از سفال، جو شش شياره، جو دوسر، گندم احشام و گندم نان به دست آمد.
ما هنوز نمىتوانيم با استفاده از روش شناخت كربن 14 طول عمر اين لايههاى زيرين را مشخص كنيم، اما مىتوانيم تصور كنيم كه ته نشستهايى به ضخامت 10 متر بر روى آنها به سرعت به وجود نيامدهاند. بنابر اين فعلاً مىتوانيم براى آزمايش، زمان شروع استقرار نوسنگى پيش از سفال را حدود قبل از 6000پ.م قرار بدهيم. از اين نظر براى تاريخنگارى كلى ته نشستهاى "مهرگر3"، دورة "مهرگر1" را مشخص كردهايم.
4- "كنستانتينى" همچنين بقاياى گياهان ديگرى غير از دانههاى خوراكى را تشخيص داده است. در اين بررسى، دانههاى زغال شدة ميوة عناب [15] و هستههاى خرماى به دست آمده [16]، اشاره به اين مهم دارند كه اين درختهاى منابع غذايى در زمان نوسنگى بودهاند. جالب اينكه هنوز هم تعداد زيادى از اين نوع درختها در منطقه كنونى "مهرگر" مىرويند.
5- بقاياى حيوانات منبع مهم ديگرى از اطلاعات در خصوص پيشرفت كشاورزى در "مهرگر" مىباشند. در بين 2 متر از ته نشستهاى دوران نوسنگى، بقاياى استخوانى دفن شدة حيوانات وحشى و حتّى حيوانات اهلى قابل تشخيص بودند. براى نمونه غزالها[17]، گوسفندهاى وحشى[18]، بزهاى وحشى[19]، آهوهاى باتلاقى[20]، بزهاى كوهى بزرگ[21]، و گاوهاى وحشى[22]، تعداد بيشمارى از بقاياى گاوها و گوسفندان و بزهاى اهلى و خانگى در ميان بقاياى استخوانى قابل تشخيص بودند، هرچند هنوز مقدارى از بقاياى غزالها، خوكهاىوحشى[23]، و گورخرهاى كوچك[24]، مربوط به پايان دوران اول، وجود داشتند. نظر به اينكه در اين بخش از بلوچستان، در هزاره ششم پيش از ميلاد؛ گلههاى وحشى گاو و گوسفند و بز وجود داشت، احتمال دارد ساكنان "مهرگر" در دورة نوسنگى اين سه نوع حيوان را پرورش مىدادهاند. حدّاقل براى گوسفند مدارك مثبتى وجود دارد كه روند اهلى كردن اين حيوانات را در آن محل ثابت مىكند.
6- چنانچه قديمىترين مجموعة تدفين بتواند تاريخى در حدود 6000 پ م. را ثابت نمايد، حضور بقاياى بعضى گاوهاى اهلى اثبات خواهد كرد كه پرورش گاو در "مهرگر" به قدمت آسياى غربى خواهد بود. علاوه برآن، تعداد زيادى استخوان گاوميش آبى [25] در ميان مجموعه دورة نوسنگى به دست آمد. اين بقاياى استخوانى، كهنترين مدرك براى حضور اين حيوان در يك دهكدة تاريخى را شهادت مىدهد. بههمين خاطر در دوره "مهرگر 1" انسان؛ تكرار الگوى شناخته شده در آسياى غربى را مىبيند: شكارگران از ميان گوناگونى حيوانات وحشى به چند حيوان انتخاب شدة اهلى گرايش يافتهاند. به هرحال در مهرگر، اين الگو داراى تغييرات مهمى است؛ يعنى مهمترين حيوانات اهلى؛ گوسفند يا بز نيست، بلكه گاو است.[26]
گورهاى اين شبانان، كشاورزان و شكارگران اوليه نيز پيدا شدهاند. در نخستين سطوح، اجساد به هر دو صورت خميده و درازكش دفن شده و با گِل اخرى (قرمزرنگ) پوشانده شده بودند.
وسايل قبور شامل دانههاى گردنبند، ادوات تزئينى براى مچپا (خلخال) و كمربندهاى مهرهاى بودند. در ميان اشياء "مهرگر1"، فراوانترين آنها، ابزارهاى ساخته شده از "سنگ چخماق" مىباشد كه توسط "م ليچيوالير" و "جى. كويرون" مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتهاند (1981 میلادی). در گزارش آنها آمده است: "نزديك 15000 قطعه سنگ چخماق در كاوش اصلى به دست آمد. چخماق داراى كيفيت خوب و عالى و يكنواخت است ؛ رنگ آن برّاق يا سفيد تا قهوهاى كمرنگ مىباشد. ابزارهاى ساخته شده از سنگ چخماق، به جز دو نمونه يافته شده در قبور، كوچك، نوكدار، پهن يا مخروطى هستند. از مجموع 2570 ابزار يافته شده، در حدود 40% تيغههاى اصلاح شده، با انواع مختلف ابزار و تعداد زيادى تيغههاى شكاف دار و بى نوك وجود دارند. تعداد خراشندههاى نوكدار نيز در بين آنها وجود دارد، اما هيچ اسكنه يى مشاهده نشده است. مهمترين ابزارهاى مشخص، متهها و ريز ابزارهاى هندسى شكل هستند.[27]
تمدن سند:[28]
تاريخنگارى "مهرگر" نشاندهندة جدول زمانى از نمونههاى فرهنگهاى مختلفى است كه مىتوان بهعنوان سير پيشرفت و رشد "تمدن سند" مورد مطالعه قرار گيرد. اين نمودار زمانى، همچنين اجازه مىدهد كه رشد اين تمدن بزرگ شهرى به روشنى در فرهنگهاى گوناگون ملاحظه شود. هر چند "مهرگر" هرگز مركز تمام پيشرفتهاى فرهنگى نبوده، اما موادى كه تاكنون از كاوشهاى انجام شده در آن ناحيه بهدست آمده، براى اصلاح فرضيههاى پيشين در مورد فرهنگهاى "سند" بسيار سودمند بودهاند. ممكن است با توجه به اين يافتهها، بتوان اظهار داشت كه پيشرفتهاى فرهنگى "سند" شايد عوامل محلى داشتهاند. در جدول زمانبندى ارائه شده، ويژگيهاى مشخصكنندة منطقه نيز مورد تأكيد قرار گرفتهاند. اما هنوز هم مشكل تشخيص ريشه تمدن سند، حل نشده است. همانگونه كه كاوشگران نظر دادهاند، مواد سند در ارتقاى فرهنگى "دشت كچى"، عنصر خارجى و تصادفى است.
تقريباً تمام كسانى كه در سالهاى اخير در مكانهاى باستانى پيش از سند كاوش كردهاند، همين نتيجه را ابراز داشتهاند. پس، منبع و سرچشمه تمدن سند را در كجا جستجو نماييم؟ سطوح عميقتر در "موهنجودارو" يا يك محل ديگر در منطقه دلتاى سند مىتواند پاسخى براى آن داشته باشد.
با وجودى كه چندين مكان جديد مربوط به سند توسط "دكتر محمد رفيق مغول" در ناحيه "بهاولپور" كشف گرديد، اما حدود جغرافيايى آن تمدن در پاكستان، همانطور كه پيش از استقلال پاكستان بود، باقى ماند. بى ترديد بايستى عناصر فرهنگى وارد شده از سوى شرق وغرب رود سند را، همچنانكه در درة "گومل" و "سوات" وجود دارد، مستثنى كرد. "داباركوت" در بلوچستان و گروه تپههاى خاكى "شورتوگاى" در شمال شرقى افغانستان، تنها مواضع مرزى بحساب مىآيند. كشف دومى در زمان خود بسيار اهميت داشت. اين مواضع به نظر مىرسند در يك منطقه دور افتادة پستهاى تجارى زمان باستان قرار دارند.
مكانهاى باستانى در طول ساحل مكران:
"بالاكوت"، يكى از بنادر بزرگ در كنار ساحل مكران بود كه توسط "جورج دالس" كشف و حفارى گرديد. "دالس" مىنويسد:
«اين بررسى از درة "رود دشت " در مرز ايران و پاكستان تا "رأس ملان" در سمت شرقى را شامل مىشود. در سرتاسر خط ساحلى دو راه ارتباطى بين دريا و داخل بلوچستان وجود دارد. يكى از آنها "درة رود دشت" را پى مىگيرد و در روى ساحل از "جيوانى" شروع مىشود و به سمت شمال شرقى تا درة "كيچ" ادامه مىيابد. راه دوم از "پسنى" شروع مىشود و به سمت دره "شادى كور" در سمت شمال پيش مىرود و دوباره به دره "كيچ" مىرسد. در هردوى اين درهها، بقاياى استقرارهاى محيط در قلعههاى "هاراپايى" وجود دارد. در طى اين بررسيهاى باستان شناختى، محل "سوتكاكوه" واقع در دره "شادىكور" نيز كشف گرديد. "سوتكاجن دور"، واقع در دره "دشت"نيز به مدت دو هفته مجدداً مورد آزمايش قرار گرفت... اين محل، در لبه كاملاً شرقى دره پهناور "دشت"، به فاصله 30 مايل از ساحل فعلى درياى عرب قرار دارد. محل، ظاهرى گول زننده دارد، زيرا كه در كنار ديوار ضخيم، هيچ چيز جز صخره بى گياه دژ ديده نمىشود. ما تنها توانستيم تصور كنيم كه بر روى قلههاى داندانه دار وناهموار، ساختمانى آجر گلى، كه زمان درازى پوسيده و ناپديد شده، وجود دارد. در كف دژ، در اطراف شمالى و شرقى اش، بقاياى شكستههاى يك برج كوچك يا سمت بيرونى يك محله ديده مىشود.»[29]
سوتكاجن دور:
در "سوتكاجن دور"، كاوشها در طى 3 برنامه حفارى، 3 مرحله را نشان دادند. 5 نوع ممتاز ظروف سفالين "هاراپايى" در مرحلههاى 2و3 آشكار شد. "دالس" در رابطه با اهميت اين مكانهاى استقرار مرزى به اين نتيجه رسيد: « اكنون اين امر بسيار روشن است كه "هاراپايىها" در امر تجارت دريايى به سنت غرب تشكيلات بسيار عالى داشتند. اين مهم كه چند درصد اين فعاليتها در رابطه با مناطق غربىتر "سوتكاجندور" بوده، هنوز مورد بررسى است. علاوه بر نواحى بينالنهرين و خليج فارس، سواحل جنوبى ايران و عربستان و احتمالاً ساحل شرقى آفريقا در خلال دوره "هاراپايى" درگير فعاليتهاى تجارت دريايى بودهاند.»[30]
"ام توزى" نيز دقيقاً در "رأس الجونيز" در عمان تكه سفال شكستهيى كه روى آن مُهرِ "سند" زده شده، يافت كه دليلى برفعاليتهاى تجارى با ساحل عمان است.
موهنجودارو:
دوكاوش در "موهنجودارو" صورت گرفت: يكى به راهنمايى "سرمورتيمر ويلر" در سال 1950 میلادی، كه در اين حفارى انبار بزرگ حبوبات دركنار حمام بزرگ و منارههاى زاويه در گوشه جنوب شرقى تپة خاكى معبد آشكار شد. در اين كاوش، تلاش براى رسيدن به سطوح عميقتر به دليل تراوش و نفوذ آب موفقيتآميز نبود. حفارى دوم در سال 1965 میلادی توسط "دالس" انجام شد. وى در اين خصوص مىنويسد: « نخستين قدم در اين حفارى، گمانه زنى براى تعيين بيشترين رژفاى مكان استقرار بود. سه سوراخ توسط "شركت ساختمان سازى درة سند، لاهور" حفر گرديد. نمونههاى خاك و مواد هر سطح به "دوپا" به منظور رسيدن به خاك بكر جمع آورى گرديد. نتايج بهدستآمده از دو حفره تا انتهاى تپة "موهنجودارو"، كه حدود 39 پا از سطح تپّه فاصله داشت، همچنان نشان از محل استقرار داشت. تپّه از سطح حدود 35 پا بلندى دارد، بنابر اين از نوك تپه تا خاك بكر، جمعاً 74 پا محاسبه مىشود. به همين خاطر، با توجه به اينكه سطح فعلى آب حدود 15 پا در زير سطح قرار دارد، بنابر اين رسيدن به نخستين سطح استقرار لازم است حدود 24 پا حفارى شود.»[31]
به هرحال مواد يافته شده از سطوح آخرين دوره، جالب هستند: مهرهاى نمونهيى سند ساخته شده از سنگ صابون، داراى نقوش حيوانات و خطوط ناخواندة سند، مهرهاى چهارگوش كوچك ساخته شده از خمير شيشه با طرحهاى هندسى- شامل صليب شكسته- كه تنها در آخرين سطوح يافته شدند؛ برخى شكلها و سبكهاى منقوش تزيينى سفالينهها كه مىتوانند به اين دوره مختص باشند؛ اين اشيا به ما كمك مىكنند تا اين ديدگاه پذيرفته شده را كه "تمدن سند"، بيشتر به جنبههاى هنرى و بناهاى بيروح توجه داشته، رد نماييم ؛ تنديسهاى سفالينة حيوانات كه از سطوح آخر به دست آمدهاند از انواع سادة عروسكهاى اسباب بازى هستند كه نقاشيها و طراحيهاى جسمى آنان بسيار اندك يا اصلاً مدل سازى نشدهاند. جزئيات چهره و سوراخهاى عميق و خطوط شيار دار به صورت كاملاً ابتدايى نقش شدهاند. چشمهاى غير طبيعى بزرگ معمولاً روى سطوح دايرهاى گلى به سر نصب شده.
اين يافتهها كاملاً با آنچه كه در سطح انتهايى تپة مورد كاوش به دست آمده فرق دارند، زيرا آنها به طرز بسيار زيبايى مدلسازى شدهاند. مجسمههاى سفالين گاو نر، كه احتمالاً به دوره بسيار پيشرفتة حيات "موهنجودارو" تعلّق دارند، تقريباً ساختى تركيبى دارند. اندامها و بدن به دقّت با دست مدل سازى شده در حالى كه سر، بويژه صورت به نظر مىرسد قالبگيرى شده باشد. شاخها و گوشها به صورت جداگانه پيوند زده شدهاند و قرصهاى ريزگلى بجاى كرة چشم گاو استفاده شدهاند. اگرچه حدّاقل دوسبك ممتاز حيوان وجود دارد، همة آنها يك ويژگى مشترك دارند، يعنى سرهاى آنها بدون استثناء به سمت راست پيچيده است. در بين 200 تنديس سفالين از حيوانات، حتى يك گاو ماده هم ديده نشد.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
1- گفتار سوم كتاب "باستان شناسي و تاريخ بلوچستان" تأليف "دكتر سيد منصور سيد سجادي"
1- باستان شناس معروف و استاد ممتاز دانشگاه قائد اعظم، رئيس پيشين بخش باستان شناسي دانشگاه پيشاور، مدير فعلي مؤسسه تمدن آسيايي- تاكسيلا و دبير انجمن فرهنگي اكو
1- تأليف "دكتر محمد مهدي توسلي"
[4] M.M. Tavassoli, 1994, p. 130
[5] M.R. Mughal, 1974, p. 34
[6] M.R. Mughal, 1974, p. 37
[7] A. Allchin. 1989. p. 173 onward
[8] Nal
[9] Kulli
[10] Hordeum distichum
[11] H. vulgare and H. vulgare var. nudum
[12] Triticum monococcum
[13] T. dicoccum
[14] T. durum or T. aestivum
[15] Zizyphus jujub
[16] Phoeeaix dactylifer
[17] Gazella doreas
[18] Ovis orientalis
[19] Capra aaegagrus
[20] Cervus ducuceli
[21] Boseluphus traagocamelus
[22] Bos or nomudicus
[23] Sus scrafal
[24] Equus Himionus
[25] Bublus bubalis
[26] Prof. Dr. Dani (1988)
[27] Lechevallier, M. and G. Quivron. 1981. The Niolithic in Baluchistan: New evidences from Mehrgarh in S. Asi. Arch. 1979, p. 71-92.
[28] A.H. Dani (1988)
[29] G.F. Dales. 1962 b. A Search for ancient seaports. Expedition 4, no. 2: 2-10.
[30] G.F. Dales. 1962 a. Harappan Outposts on the Makran coast. Ant. 36:86-92
[31] Ibid. pp. 86-92
باستان شناسی در بلوچستان ایران و پاکستان
آشنایی با تاریخ بلوچستان
دیرینه تمدن بلوچ و قدمت بلوچستان
شناخت نقش ژئوپلتیک بلوچستان در ادوار مختلف تاریخی
تاریخ نژاد اصیل مردم بلوچ
دیرینه تمدن بلوچ و قدمت بلوچستان
شناخت نقش ژئوپلتیک بلوچستان در ادوار مختلف تاریخی
تاریخ نژاد اصیل مردم بلوچ
مدیر انجمن: dehvary
- dehvary
- ادبیات و فرهنگ بلوچستان و بلوچ
- پست: 82
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۸, ۲:۰۶ ب.ظ
- محل اقامت: س و ب
- تماس:
باستان شناسی در بلوچستان ایران و پاکستان
پست خوانده نشده توسط dehvary »
لذ تي كه در فراق است در وصال نيست چون در فراق شوق وصال است و در وصال بيم فراق.
لحظات را طي کرديم تا به خوشبختي برسيم، وقتي رسيديم فهميديم خوشبختي همان لحظات بود.
لحظات را طي کرديم تا به خوشبختي برسيم، وقتي رسيديم فهميديم خوشبختي همان لحظات بود.
بازگشت به “تاریخچه و پیشینه ی باستانی بلوچستان”
پرش به
- خانه ی فرهنگ و هنر سیستان و بلوچستان
- ↲ خانه ی فرهنگ و هنر سیستان و بلوچستان
- ↲ انجمن ادبی پیام سیستانی شاعر، نویسنده و روزنامه نگار
- ↲ انجمن ادبی مهرداد مهربان فیلم ساز، نویسنده، مترجم، خواننده و اهنگ ساز
- ↲ انجمن ادبی غلامرضا عمرانی شاعر، نویسنده و پژوهش گر
- ↲ انجمن ادبی ابراهیم سرحدی شاعر و پژوهش گر
- ↲ انجمن ادبی محمودرضا آرمین شاعروپژوهش گرومسئول انجمن فرخی سیستانی
- ↲ انجمن ادبی دکترعبدالحسین فرزاد شاعر، مترجم و داستان نویس
- ↲ انجمن سیروس خمک ، عکاس
- ↲ انجمن ادبی امين الله سرابندی داستان نویس ، شاعر و پژوهش گر
- ↲ انجمن ادبی ابراهیم شیخ ویسی شاعر و نویسنده
- ↲ انجمن ادبی جواد شهنازی شاعر و پژوهش گر
- ↲ انجمن ادبی دکترمسعود میری شاعر، نویسنده وپژوهش گر
- ↲ انجمن ادبی غلام پیری شاعر
- ↲ انجمن ادبی محمدامین دهواری شاعر
- ↲ انجمن ادبی فاطمه سیستانی شاعر
- ↲ انجمن لیکو: منصور مومنی
- ↲ انجمن ادبی بهزاد محمدی
- ↲ انجمن ادبی راضيه حسينی طباطبايی شاعر
- ↲ انجمن ادبی ماشاالله خلیلی شاعر
- ↲ انجمن ادبی معصومه آتش فرازشاعر، گوینده و روزنامه نگار
- ↲ انجمن محمد شاهی پودینه ، عکاس
- ↲ انجمن ادبی سعید حاج حسینی شاعر
- ↲ انجمن ادبی داوود صیاد شاعر و خوشنویس
- ↲ انجمن ادبی حامد صوفی پژوهش گر و شاعر
- ↲ انجمن ادبی سارا سالاری نقاش، طراح لباس سیستانی، شاعر و پژوهشگر
- ↲ انجمن ادبی عبدالسلام بزرگ زاده شاعر و پژوهش گر
- ↲ انجمن ادبی عبدالرحمن حواشی شاعر
- ↲ انجمن ادبی پریا جهان تیغ شاعر،نویسنده، نمایشنامه نویس، دوبلور و مجری هنری
- ↲ انجمن ادبی ناصر نخزری داستان نویس
- ↲ انجمن ادبی غزاله حسین زاد بزی
- ↲ انجمن ادبی علی شهریاری شاعر
- ↲ انجمن ادبی عبدالحمید خدایاری شاعر، نویسنده و پژوهشگر
- ↲ انجمن پرند سرحدی نقاش و گوینده
- ↲ انجمن عادل آبیلی ، خواننده
- ↲ انجمن محسن پیری ، خواننده
- ↲ انجمن احسان سلیمانی مقدم ، خواننده
- ↲ انجمن حمیدرضا آیتی (آهنگری) محقق، آهنگساز، شاعر و نوازنده ی سنتور
- استان سیستان وبلوچستان - سرزمین دریا و کویر
- ↲ آشنایی با استان سیستان و بلوچستان
- ↲ اخبار استان سیستان و بلوچستان
- ↲ سفرنامه های سیستان و بلوچستان
- ↲ جاذبه های توریستی و گردشگری استان سیستان و بلوچستان
- ↲ محیط زیست استان سیستان و بلوچستان
- ↲ بانوان استان سیستان و بلوچستان
- ↲ صنایع دستی استان سیستان و بلوچستان
- اندیشه سرای سرزمین دریا و کویر
- ↲ اتاق فکر
- ↲ ایده سرای دانشجویان
- ↲ مباحث ویژه
- سیستان - سرزمین تاریخ ، فرهنگ و تمدن
- ↲ شهر سوخته سیستان
- ↲ ادبیات و فرهنگ سیستان
- ↲ نسب شناسی اقوام سیستانی
- بلوچستان - سرزمین دیرینه ها و فرهنگ بکر و زرین
- ↲ ادبیات و فرهنگ بلوچستان و بلوچ
- ↲ تاریخچه و پیشینه ی باستانی بلوچستان
- ↲ نسب شناسی اقوام بلوچ
- آوا و نمای سیستان وبلوچستان - MultiMedia
- ↲ آوا و نمای سیستان
- ↲ عکس سیستان
- ↲ موسیقی سیستان
- ↲ فیلم سیستان
- ↲ آوا و نمای بلوچستان
- ↲ عکس بلوچستان
- ↲ موسیقی بلوچستان
- ↲ فیلم بلوچستان
- کتابخانه ی سرزمین دریا و کویر
- ↲ کتابخانه ی تخصصی سیستان و بلوچستان
- ↲ معرفی کتاب های خواندنی
- تفریح و سرگرمی در سرزمین دریا و کویر
- ↲ تفریح و سرگرمی در سرزمین دریا و کویر
- موبایل ، کامپیوتر، نرم افزار و سخت افزار
- ↲ انجمن تخصصی موبایل
- راهنمای استفاده از تالار
- ↲ راهنمای استفاده از امکانات تالار