منزوی و سلطنت دوبارهءغزل

در این انجمن به معرفی آثار معصومه آتشفراز به قلم خودشان پرداخته خواهد شد.

مدیر انجمن: matashfaraz

sobhesabz
°°° تازه وارد °°°
°°° تازه وارد °°°
پست: 4
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۰, ۹:۰۹ ب.ظ

منزوی و سلطنت دوبارهءغزل

پست خوانده نشده توسط sobhesabz »

در کمتر از صدسال اخیر ، متعاقب دگرگونی هایی که در ساختار فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی بشر پدید آمده بود ، ساحت هنر نیز دچار تغییرات بنیادین شد بطوری که غزل که از دیرباز ، آشناترین شکل هنر ایران زمین به شمار می آمد ، هم زمان با ظهور جریان دیگری در شعر که مقتدرانه از بطن تحولات اخیر پدید آمده بود و نتیجهء طبیعی این تحولات محسوب می شد و از هر لحاظ ، چه صورت ، چه معنی ، در نقطهء مقابل غزل قرار می گرفت ، چون شاهزادهء از تخت ساقط شده ای ، به تدریج از قلمرو خود رانده می شد و اگر به همت دردمردان اهل دلی از نوع ه.ا.سایه نبود _ و از این حیث اصحاب هنر ، امروزه وامدار بزرگانی از نوع ه.ا.سایه هستند _ چه بسا به کل از این قلمرو خارج می شد ، در مسیر سرنوشت خویش با جانی از آن دست آشنا شد که او را سلطنتی دوباره بخشید ، هر چند دیگر حاکم بلامنازع آن سرزمین نبود و هرگز شکوه از دست رفتهء خود را باز نیافت!
«حسین منزوی» با لحاظ داشتن عمق دگرگونیی که در ابعاد فردی و اجتماعی زندگی ایجاد شده بود و با درکی تاریخی از این موضوع ، توانست غزل را با حفظ تمام سرمایهء آن ، از این ورطه به سلامت عبور دهد و در آرزوهای بشر امروز، بازآفرینی ، و البته ارزش آفرینی کند.
در ادامه برای این که بحث فوق بدون مصداق نباشد غزلی با ساخت روایی که در نوع خود بی نظیر است از این شاعر آورده شد.
« نام من عشق است ، آیا می شناسیدم؟ زخمی ام - زخمی - سراپا می شناسیدم؟ با شما طی کرده ام راه درازی را خسته هستم، خسته ، آیا می شناسیدم؟ راه شش صد ساله ای از دفتر حافظ تا غزل های شما ! ها ، می شناسیدم؟ این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده ست ، من همان خورشیدم اما ، می شناسیدم پای رهوارش شکسته ، سنگلاخ دهر اینک این افتاده از پا ، می شناسیدم؟ می شناسد چشم هایم چشم هاتان را هم چنانی که شما ها می شناسیدم این چنین بیگانه از من رو مگردانید در مبندیدم به حاشا ، می شناسیدم! من همان دریای تان ، ای رهروان عشق! رود های رو به دریا ! می شناسیدم اصل من بودم ، بهانه بود و فرعی بود عشق قیس و حسن لیلا می شناسیدم در کف فرهاد تیشه من نهادم ، من! من بریدم بیستون را ، می شناسیدم مسخ کرده چهره ام را گرچه این ایام با همین دیدار حتا ، می شناسیدم من همانم - مهربان سال های دور - رفته ام از یادتان ؟ یا می شناسیدم؟
payamsistani
★★★ نورچشمی ★★★
★★★ نورچشمی ★★★
پست: 94
تاریخ عضویت: شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۰, ۸:۱۱ ب.ظ

Re: منزوی و سلطنت دوبارهءغزل

پست خوانده نشده توسط payamsistani »

درود بر صبح سبز عزیز.............. نوشته ی کوتاه شما در باره ی جان تازه ی غزل پس از قرن ها را که با نگاه تازه ی حسین منزوی آغاز شد را خواندم . اگر با بنده هم سو هستید می توانیم انجمن نقد ادبی را در دو بخش بررسی شاعران حرفه ای تر و شاعران تازه کار آغاز کنیم . بی گمان خواهنگان زیادی خواهد داشت . این کار چند خوبی دارد / نخست این که نوشته ها در یک جای مشخص گرد می آیند و یافتن نوشته برای خواننده نیز اسان است و با با انجمن ها و شعر های شاعران و هنرمندان دیگر نیز در هم آمیخته نمی شود . در هر روی پس از ایجاد انجمن نقد ادبی نوشته ی ارجمند شما به آن جا منتقل خواهد شد ..............ارادتمند شما: پیام سیستانی
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “انجمن ادبی معصومه آتش فرازشاعر، گوینده و روزنامه نگار”