مرا با کوچه پیوندی ست...
مرا با کوچه پیوندی ست
با نبض گل کاشی
مرا با درزهای زخمی دیوارهای شهر
مرا با نقش های خونی گام سپیداران
مرا با گریه
با باران
مرا با هرچه طفل آه
باغ تشنه
برگ خشک
شعر درد
گندمزار یغما رفته پیوندی ست
مرا با ضجه های مادران
بر روی سجاده
مرا با ناله
با اندوه
مرا با استخوان های جناغ بادبانها
در مصاف باد
مرا با شعله
با فریاد
مرا با چاله های کوچه های شهر
مرا با شاخه های کینه های باغ
پیوندی ست
مرا با زوزه ی گرگان وحشی
بر جدار شب
مرا با تیشه ی دهقان حسرت نوش
پیوندی ست
مرا با لایه های خاک
مرا با ناله های دلکش شن های سرگردان
مرا با رویش رگ های عاصی سکوت گز
مرا با سرنوشت ساقه ی رنجور
کز ذهن صبور سنگ روییده
مرا با ساز چوپان
چارقش
نانش
نگاهش
نیز پیوندی ست!
***
من اما
اینک اینجا
در میان بستر خرزهره های مرده بی تابم
***
مرا با کوچه پیوندی ست
با نبض گل کاشی
با هرآنکس نقش اندوهی
روی دیوار دلش ثبت است...
مرا با کوچه پیوندی ست...
مدیر انجمن: matashfaraz
-
- ★★★ نورچشمی ★★★
- پست: 55
- تاریخ عضویت: شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۰, ۸:۱۵ ب.ظ
- محل اقامت: نروژ
Re: مرا با کوچه پیوندی ست...
بسیار عالیییییییی
انسان نه آن طور است که می پندارد
نه چنان است که او را می شناسد
و نه آن است که می نماید.
نه چنان است که او را می شناسد
و نه آن است که می نماید.
-
- *** در حال رشد ***
- پست: 6
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۱:۳۹ ق.ظ
Re: مرا با کوچه پیوندی ست...
سلام زیبا بود ودلنشین لذت بردم ولی جسارتا تکرار "مرا"وطولانی شدن کار کمی ازار دهنده بود.
ببخشید
ببخشید
- Goche Sisto
- ★★★ نورچشمی ★★★
- پست: 120
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۷, ۳:۰۴ ب.ظ
- محل اقامت: Tehran / Sisatn
- تماس:
Re: مرا با کوچه پیوندی ست...
بار نوستالژیک شعر به گونه ای است که سطور و واژگان آن در عمق خاطرات خواننده طنین انداز می شود، جریان متلاطم عواطف ریز و درشت شاعر به خوبی در پیکره شعر خودنمائی می کند .
از دیگر نکات قابل توجه این شعر بهره گیری از زبان مدرن ادبی بود که نمونه هایش را در عباراتی چون : "هر چه طفل آه / تیشه ی دهقان حسرت نوش / شاخه های کینه های باغ" شاهد هستیم، یادآور می شوم که بهره گیری از چنین زبانی یکی از نیاز های اساسی جریان مدرن سازی ادبیات فارسی به شمار می رود و این خود مشخصه ی ویژه ایست که می تواند کلیدی برای ماندگاری اشعاری باشد که در پشت این همه همهمه و انبوه شاعرکان به کنجی خزانده شده اند .
مشخصه دیگر این شعر تصویر سازی های بکر ای است که در جای جای سطور آن به وفور شاهد اش هستیم : "درزهای زخمی دیوارهای شهر / نقش های خونی گام سپیداران / استخوان های جناغ بادبانها / مصاف باد / جدار شب / ناله های دلکش شن های سرگردان / رویش رگ های عاصی سکوت گز / ساقه ی رنجور"
بر هم زدن عادات زبانی فارسی؛ که می توان آن را در ردیف مقوله کارکردی " آشنائی زدائی " ادبیات (بر طبق نظریه ادبی شکلوفسکی) قرار داد؛ نیز در این شعر متجلی شده است که من نمونه بارز و ارزنده آن را در عبارت "ذهن صبور سنگ" سراغ می یابم، جائی که اصطلاح "سنگ صبور" به طرز دلنشینی دستخوش چنین تغییر ساختاری و معنائی شده است .
اگرچه تمامی تلاش من در نقد ادبی، جدا دانستن نفس شعر از شاعر خویشتن است – رویه ای که نقد ادبی ساختگرایانه در پیش پای نقادان قرار داده است – باری مسئله ای که نمی توان از آن گذشت، چند پاره بودن جریان روائی شعر می باشد به گونه ای که آنچه از ظاهر شعر بر می آید بیانگر جاری بودن شعر در دو محیط سر سبز و کویری به صورت همزمان می باشد، که خود احتمالا تحت تاثیر قرار گرفتن شاعر از زندگی در شمال و همچنین کویر ایران را می نمایاند . این مسئله برای مخاطبی که آشنائی پیشین با شاعر ندارد، قدری گمراه کننده خواهد نمود . (اگرچه باز بر این باورم که دو سطر پایانی شعر، به یکباره بر جهان شمول شدن شعر شاعر و گستردگی مخاطب آن افزوده است : هرآنکس نقش اندوهی
روی دیوار دلش ثبت است) .
در خصوص مسئله ای که سعید گرامی نیز بدان اشاره داشت باید بگویم تکرارعبارت " مرا " در ابتدای برخی از سطور، نه تنها بر شعر عیبی روا نداشته بلکه خود از صنایع و تکنیک های ادبی رایجی می باشد که در اشعار شاعران برجسته ای از قبیل فروغ فرخزاد، شاملو و ... به وفور شاهد اش هستیم (در واقع بر طبق نظریه ساختگرائی ادبی، صنعت ادبی توازن واژگانی در دو سطح تکرار آوائی کامل و ناقص تجلی می یابد که در نوع ناقص با قافیه و جناس بیان گشته و در نوع کامل ِ آن همان چیزی را شاهدیم که در این شعر تبلور یافته است) .این تعلیق ادبی بر لطافت شعر و سیال نمودن جریان عاطفی آن کمک بهینه ای نموده است .
.
از دیگر نکات قابل توجه این شعر بهره گیری از زبان مدرن ادبی بود که نمونه هایش را در عباراتی چون : "هر چه طفل آه / تیشه ی دهقان حسرت نوش / شاخه های کینه های باغ" شاهد هستیم، یادآور می شوم که بهره گیری از چنین زبانی یکی از نیاز های اساسی جریان مدرن سازی ادبیات فارسی به شمار می رود و این خود مشخصه ی ویژه ایست که می تواند کلیدی برای ماندگاری اشعاری باشد که در پشت این همه همهمه و انبوه شاعرکان به کنجی خزانده شده اند .
مشخصه دیگر این شعر تصویر سازی های بکر ای است که در جای جای سطور آن به وفور شاهد اش هستیم : "درزهای زخمی دیوارهای شهر / نقش های خونی گام سپیداران / استخوان های جناغ بادبانها / مصاف باد / جدار شب / ناله های دلکش شن های سرگردان / رویش رگ های عاصی سکوت گز / ساقه ی رنجور"
بر هم زدن عادات زبانی فارسی؛ که می توان آن را در ردیف مقوله کارکردی " آشنائی زدائی " ادبیات (بر طبق نظریه ادبی شکلوفسکی) قرار داد؛ نیز در این شعر متجلی شده است که من نمونه بارز و ارزنده آن را در عبارت "ذهن صبور سنگ" سراغ می یابم، جائی که اصطلاح "سنگ صبور" به طرز دلنشینی دستخوش چنین تغییر ساختاری و معنائی شده است .
اگرچه تمامی تلاش من در نقد ادبی، جدا دانستن نفس شعر از شاعر خویشتن است – رویه ای که نقد ادبی ساختگرایانه در پیش پای نقادان قرار داده است – باری مسئله ای که نمی توان از آن گذشت، چند پاره بودن جریان روائی شعر می باشد به گونه ای که آنچه از ظاهر شعر بر می آید بیانگر جاری بودن شعر در دو محیط سر سبز و کویری به صورت همزمان می باشد، که خود احتمالا تحت تاثیر قرار گرفتن شاعر از زندگی در شمال و همچنین کویر ایران را می نمایاند . این مسئله برای مخاطبی که آشنائی پیشین با شاعر ندارد، قدری گمراه کننده خواهد نمود . (اگرچه باز بر این باورم که دو سطر پایانی شعر، به یکباره بر جهان شمول شدن شعر شاعر و گستردگی مخاطب آن افزوده است : هرآنکس نقش اندوهی
روی دیوار دلش ثبت است) .
در خصوص مسئله ای که سعید گرامی نیز بدان اشاره داشت باید بگویم تکرارعبارت " مرا " در ابتدای برخی از سطور، نه تنها بر شعر عیبی روا نداشته بلکه خود از صنایع و تکنیک های ادبی رایجی می باشد که در اشعار شاعران برجسته ای از قبیل فروغ فرخزاد، شاملو و ... به وفور شاهد اش هستیم (در واقع بر طبق نظریه ساختگرائی ادبی، صنعت ادبی توازن واژگانی در دو سطح تکرار آوائی کامل و ناقص تجلی می یابد که در نوع ناقص با قافیه و جناس بیان گشته و در نوع کامل ِ آن همان چیزی را شاهدیم که در این شعر تبلور یافته است) .این تعلیق ادبی بر لطافت شعر و سیال نمودن جریان عاطفی آن کمک بهینه ای نموده است .
.
بولتن تحلیلی سیستانیان
Zabax.blogfa.com
Zabax.blogfa.com
-
- ★★★ نورچشمی ★★★
- پست: 55
- تاریخ عضویت: شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۰, ۸:۱۵ ب.ظ
- محل اقامت: نروژ
Re: مرا با کوچه پیوندی ست...
حامد گرامی و عزیز سپاسگزارم از دقت و بررسی هنرمندانه تان.
با احترام:معصومه
با احترام:معصومه